loading...
ماركت شاپ|فروشگاه اختصاصی|.ميهن استور.ماركت شاپ.lميزبان ماركت|عكس|فيلم|موزيك|بازي|مدل لباس|مدلينگ|دانلودها|ميهن دانلود|گوگل|ياهو|جوك|
حبیب بازدید : 377 دوشنبه 20 شهریور 1391 نظرات (0)
 
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»


عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گف
ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست!

بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید .


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 202
  • کل نظرات : 45
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 127
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 413
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 70
  • بازدید ماه : 3,314
  • بازدید سال : 28,963
  • بازدید کلی : 327,210
  • کدهای اختصاصی